پدربزرگ رفت و عطر شمعدونی ها کم رنگ شد. دیگه صدای نفس نفس زدن و خسخس های یک عزیز نمیاد. پدربزرگ برای خودش خونهای خرید و برای همیشه زندگیش رو از ما جدا کرد، اما نمیدونم چرا در آن هوای سرد، کت و کلاه سبزش رو فراموش کرد؟
از چهره پدربزرگ همیشه خندان و مهربون و مومن، همش یک قاب عکس جا مونده و یه صفحه شناسنامه که صفحاتش با مهر باطل شد» ورق میخوره.
ادامه مطلبآقای روحانی! اصلا تو خوبی؛ فقط بگو با معیشت مردم چه کردی؟
پدربزرگ ,یک ,رو ,یه ,صفحه ,شناسنامه ,همش یک ,مومن، همش ,و مومن، ,مهربون و ,یک قاب
درباره این سایت